در نگرش به بازار سهام و بازارهایی از این نوع، در کل سه دید مختلف حاکم است. در دید اول گروهی معتقدند که نوسانات قیمت امری تصادفی است و بنابراین پیش بینی چنین بازارهایی امکان پذیر نیست. در واقع اگر بخواهیم با عمق بیشتری به دید این گروه بنگریم، عقیده این گروه آن است هر اتفاقی که در بازار رخ می دهد، بدیع و نو است؛ بنابراین امکان پیش بینی وجود ندارد؛ در بیان این دیدگاه بی نهایت احتمال در هر لحظه ممکن است موجود باشد و از آنجایی که ما با محدودیت های بشری دست و پنجه نرم می کنیم، پیش بینی غیر ممکن خواهد بود.
در مقابل این دیدگاه، گروهی دید دومی را ارائه می دهند و معتقدند آنچه در بازار سهام اتفاق افتاده، یک اتفاق از قبل مشخص می باشد. جملاتی از این دست که رفتار بازارها چیزی جز تکرار گذشته نیست، بازار براساس رفتارهای چرخه ای عمل می کند، آینده چیزی جز تکرار گذشته نیست، در کلام معتقدان به این نظر به وفور یافت می شود.
در این میان می توان نظر حد واسطی را یافت که با احتمال معتقد به رفتارهای تکراری در بازارها هستند یعنی با دید احتمالاتی به تکرار الگوها در بازارها می نگرند. به نظر می آید که تعریف تحلیل تکنیکال با چنین دیدی مطلوبیت بیشتری را به دنبال خواهد داشت. با چنین دیدی تعاریف مختلفی را برای تحلیل تکنیکال می توان مدنظر قرار داد.

با نظر به اعتقاد گروه سوم و از دید زیبایی شناسی تحلیل تکنیکال در جستجوی یک نظم و الگوی منظم میان 4 مولفه اصلی یعنی قیمت، زمان، الگوها و حجم است که هر یکی از مولفه ها احتمال وقوع مولفه دیگر را تایید، تقویت، تضعیف یا نقض کرده و در نهایت یک نتیجه احتمالاتی حاصل می شود که سنجش میزان درستی این نتیجه گیری، وابسته به هنرمندی تحلیلگر و تجربه کسب شده توسط وی و همراه با وقوع احتمالاتی خواهد بود؛ بنابراین تحلیل های تک مولفه ای همچون تحلیل قیمت اگر چه قابل تحسین است، ولی به احتمال بیشتری با شکست مواجه خواهد شد. بخش دیگری از علم تکنیکال به ارتباط فراکتال ها (الگوهای تکرارشونده) و تلفیق زمان و قیمت که نمونه ای مهم از آن در گرایش سهام به تعادل و رفتارهای نرخی با دید جامع به رفتارهای حجمی و الگوهای عددی را می توان دید، توجه دارد، در اکثر سهام و شاخص های بازار ما که حاصل رفتار توده ای و نه رفتارهای فردی است هم صادق است و علم تکنیکال در پی کشف این نظم شگفت انگیز است.

در اینجا ذکر این نکته خالی از لطف نخواهد بود که اشاره شود در دنیای معامله گری محدودیت خاصی برای افراد در مسیر خرید یا فروش سهام موجود نیست و به مثابه یک دنیای جدید با آزادی بی حدوحصر است. توجه به این نکته بسیار مهم است زیرا این آزادی موجود هم بسیار خطرناک و از جهت دیگر بسیار کارآمد است. خطرناک از آن جهت که بسیاری از کمبودهایی که در دنیای واقعی روبرو هستید را در چنین دنیایی دنبال می کنید، غافل از آن که این دنیای پیش رو بدون داشتن یک ساختار مدنظر قرار گیرد، شکست معامله گر را به دنبال خواهد داشت و کارآمد از آن جهت که هدف گذاری و ساختن مسیر و در واقع ساخت یک دنیای واقعی با قواعدی مناسب این دنیا، در جهت رسیدن به موفقیت حرف اول را می زند و معامله گر را از سرگشتگی که اغلب با آن روبرو است، نجات می دهد. هر چقدر مسیر روشن تر و ابتدا و انتهای مسیر صریح تر بیان شود، به همان میزان موفقیت بیشتر خواهد بود. ساخت دنیای معامله گری براساس عقاید شخص معامله گر شکل می گیرد و این فلسفه و دید معامله گر است که به تک تک معامله های او در این دنیای جدید معنا می دهد. از این دیدگاه، تحلیل تکنیکال و شاخه های مختلف آن به عنوان بخشی از استراتژی شخصی اهمیت پیدا می کند. با چنین استدلالی همچنان که یک شغل واحد مناسب تمامی افراد جامعه نیست و با توجه به شخصیت هر فرد متفاوت خواهد بود، هر فرد نیز باید به دنبال شاخه ای از علم تکنیکال باشد که با شخصیت و روحیات وی سازگار باشد و با آن احساس راحتی داشته باشد تا راه را برای ساخت دنیای معامله گری مختص وی تسهیل کند. گاه دیده می شود فردی که هیچ علاقه ای به محاسبات ندارد درگیر روش های عددی سنگین شده است. موفقیت در پیچیدگی تحلیل ها نیست. آن را در عمق فهم نسبت بازار هدف، با توجه به عینکی که به چشم زده اید که باید متناسب با چشمان شما باشد، جست و جو کنید.